ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
6
حسین حسین حسین
هیهات من الذله
یادم هست
ان روزگاران را
که ذهن من
درگیر فصل های خشک
رویش فکر بود
یادم هست
روزگارانی که
چیزی لایق ذکر نداشتم
حسین
هرگز از یاد نخواهم برد
که ذکر سال من باید عاشورا باشد
از نور خالی ام
در تاریکی تنهایی
نور میخواهم
به وسعت خورشید
به اندازه تمام پنجره های رو به آفتاب شهر
در درون تنهایی ام
تاریکی به سوی هر نور دشنه میکشد
حلقه وصل من به خدا کیست که
بگوید
یک تنها
نور ندارد
هوش من جارو شد
جاروی ذهن من
زباله های نطق دیگران را
ردیابی میکند
سرطان ذهنشان را
زباله های نطقشان را
بعد از ردیابی
با گامای استدلال خود
درمان میکنم
میخواهم به بادها دستور دهم
مورچه ها را به خدمت گیرم
تخت دل بلقیس ها را
کمتر از انی از قاب دل مردان بیرون بکشم
میخواهم سلیمان شوم
سوپر استار بلقیس ها شوم
با شعر خوشی بی وصف نصیبشان کنم
اسم شعر خود را دوپامین میگذارم
از عشق سرشار و از ایمان خالی شان میکنم
دلهایشان را خواهم دزدید
موج مکزیکی وجودم را فرا می گیرد
بی گناهم
چون خروس وجودم ذبح نشده
تو در دام طاووس حنجره ما نیفت
با دیدن دخترکی
زاغ وجودمان کاممان را نمناک میکند
بی تقصیریم
چون ما که یوسف نیستیم
ولی دوست داریم سرمدی کنیم