لالایی

لالایی

سنگ زیرین اسیاب font X_size
لالایی

لالایی

سنگ زیرین اسیاب font X_size

ازدحام معراج

ای فصل کوتاه زندگی ام! 

بخند 

به زندگی قطبی یخها 

به باکرگی شان 

که تاریخ خزه ها را 

دفتر حافظه اینان 

میگشاید 

سلام های دوباره ام 

عادتی میشود 

این عادت نردبان معراج است 

بالا و بالا میروم 

تا ازدحام معراج 

از آنجا میگویم"خداحافظ"

تا بشنوی رسیدم 


یار و رفیق تناسخ

شبنمی میشوم 

یار و رفیق تناسخ 

میمیرم و زنده میشوم 

همراه برگهای عطوفت 

خم میشوم 

خم میشوم 

خم میشوم 

تا نوازش سایه کسی هم 

خم میشوم خم میشوم خم میشوم 


فردا و معماهایش

فردا و معماهایش 

بیتوته کرده در دلها 

و از حجم چراها 

پارادوکس میزاید 

مرهم این درد اساطیری 

بر خش ساده 

کدام زخم است؟


۱

منتظرت هستم 

بیا 

ولی سراغ مرا از جنگل نگیر 

در باغ کوچکی هستم 

و سرخسی نیست که 

از آمدنت سر خم کند 

درختهای این باغ 


سر خم میکنند ولی 

فصلی 

به موقع بیا 

و فکر نکن 

من و این باغ 

مهارت برخورد نداریم 

بیا 

منتظرت هستیم