لالایی

لالایی

سنگ زیرین اسیاب font X_size
لالایی

لالایی

سنگ زیرین اسیاب font X_size

به وسعت خورشید

از نور خالی ام 

در تاریکی تنهایی 

نور میخواهم 

به وسعت خورشید 

به اندازه تمام پنجره های رو به آفتاب شهر 

در درون تنهایی ام 

تاریکی به سوی هر نور دشنه میکشد 

حلقه وصل من به خدا کیست که 

بگوید 

یک تنها 

نور ندارد 


ازدحام معراج

ای فصل کوتاه زندگی ام! 

بخند 

به زندگی قطبی یخها 

به باکرگی شان 

که تاریخ خزه ها را 

دفتر حافظه اینان 

میگشاید 

سلام های دوباره ام 

عادتی میشود 

این عادت نردبان معراج است 

بالا و بالا میروم 

تا ازدحام معراج 

از آنجا میگویم"خداحافظ"

تا بشنوی رسیدم 


یار و رفیق تناسخ

شبنمی میشوم 

یار و رفیق تناسخ 

میمیرم و زنده میشوم 

همراه برگهای عطوفت 

خم میشوم 

خم میشوم 

خم میشوم 

تا نوازش سایه کسی هم 

خم میشوم خم میشوم خم میشوم 


فردا و معماهایش

فردا و معماهایش 

بیتوته کرده در دلها 

و از حجم چراها 

پارادوکس میزاید 

مرهم این درد اساطیری 

بر خش ساده 

کدام زخم است؟


سالهاست 
در روستایمان با صدای خروس بیدار نشده ام 

    گاهی شبها با زوزه طوله سالهاست در روستایمان با صدای خروس بیدار نشده ام 

    گاهی شبها با زوزه طوله ها بیدار میشوم 

    حالا چند وقتی ست "علی شاه"اذان میگوید 

    گاهی با صدای اذان علی شاه بیدار میشوم 

    موتور پمپ آبی درست پشت خانه ماست 

    "مهدیه "را با ان میترسانند

    اسمش تک تکی ست 

    بیشتر سال لحظه روشن شدن تک تکی بیدار میشوم  

     بیدار میشوم 

    حالا چند وقتی ست "علی شاه"اذان میگوید 

    گاهی با صدای اذان علی شاه بیدار میشوم 

    موتور پمپ آبی درست پشت خانه ماست 

    "مهدیه "را با ان میترسانند

    اسمش تک تکی ست 

    بیشتر سال لحظه روشن شدن تک تکی بیدار میشوم