ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
از نور خالی ام
در تاریکی تنهایی
نور میخواهم
به وسعت خورشید
به اندازه تمام پنجره های رو به آفتاب شهر
در درون تنهایی ام
تاریکی به سوی هر نور دشنه میکشد
حلقه وصل من به خدا کیست که
بگوید
یک تنها
نور ندارد
ای فصل کوتاه زندگی ام!
بخند
به زندگی قطبی یخها
به باکرگی شان
که تاریخ خزه ها را
دفتر حافظه اینان
میگشاید
سلام های دوباره ام
عادتی میشود
این عادت نردبان معراج است
بالا و بالا میروم
تا ازدحام معراج
از آنجا میگویم"خداحافظ"
تا بشنوی رسیدم
شبنمی میشوم
یار و رفیق تناسخ
میمیرم و زنده میشوم
همراه برگهای عطوفت
خم میشوم
خم میشوم
خم میشوم
تا نوازش سایه کسی هم
خم میشوم خم میشوم خم میشوم
فردا و معماهایش
بیتوته کرده در دلها
و از حجم چراها
پارادوکس میزاید
مرهم این درد اساطیری
بر خش ساده
کدام زخم است؟
گاهی شبها با زوزه طوله سالهاست در روستایمان با صدای خروس بیدار نشده ام
گاهی شبها با زوزه طوله ها بیدار میشوم
حالا چند وقتی ست "علی شاه"اذان میگوید
گاهی با صدای اذان علی شاه بیدار میشوم
موتور پمپ آبی درست پشت خانه ماست
"مهدیه "را با ان میترسانند
اسمش تک تکی ست
بیشتر سال لحظه روشن شدن تک تکی بیدار میشوم
بیدار میشوم
حالا چند وقتی ست "علی شاه"اذان میگوید
گاهی با صدای اذان علی شاه بیدار میشوم
موتور پمپ آبی درست پشت خانه ماست
"مهدیه "را با ان میترسانند
اسمش تک تکی ست
بیشتر سال لحظه روشن شدن تک تکی بیدار میشوم